جمعه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۹

برای سحر .ا


انگار همین چند لحظه پیش بود
یادت هست ؟
شیطنت هامان را می گویم .
نمی دانم هنوز مرا به خاطر داری یا مثل هزاران یادگاری خاک گرفته  به زباله دان تاریخت ریختی ام .
نمی دانم.
اما من تو را نیز هر روز به خاطر می آورم . یاد خنده ها و گریه هامان . یاد دعوا ها و آشتی هایمان .
به یاد
تهران -11
566ع49
نمی دانم چرا دیگر دوست داشتی مثل قبل نباشیم .
به تو حق می دهم .دوستان جدید دنیای جدید .این شده است قانون زندگی من وقتی که دوستان فراموشم می کنند .
شاید هم چون مثل قبل نمی خواستم 100 % در اختیار دوستی باشم این سر انجاممان شد .
به هر حال
من هرگزتو را از یاد نمی برم .
هر روز صبح آیین یاد آوری گذشته ها رو خوب به جا می آورم . هر روز ظهر برایت دعا می کنم تا به آرزو های ناگفته ات برسی .وهر شب به یادت خواب می بینم .
 یادم تو را فراموش دوست قدیمی "سحری "

۳ نظر:

پاییــــزبان گفت...

اخ گفتي....منم اين روزها همه دوستام فراموش شدن و فراموش شدم...مريمي من هميشه به فكرتم..هميشه...ما خيلي شبيه هميم

شکلات تلخ گفت...

حس جالبی نیست که یکی واست موندگار باشه،یادش کنی،با خاطراتتون خوش باشی اما اون یادی هم نکنه ازت.
منم برای یه دوست کمی تجربه کردم.نه که اون نخواد رابطه نداشته باشیم،فقط خیلی گرفتار و یه مقدار بی معرفت بود

sahar گفت...

salam maryame azizam man hanuz be yadetam va duset daram va hich duste jadidi ham jaye toro baram nemigire.age dige mesle ghabl nistim va chon 2tamun mashghule khodemun shodim azize delam man hanzam be yadetam va teshneye dustit.delam barat andazeye sare suzan shode dust daram bebinamet.delam gereft in matno khundam bekhoda faghat man bivafayi nakardam to ham mano faramush kardi.vali duset daram hamishe be yadetam va dust daram ye gharar bezarim hamdigaro bebinim.mibusamet.